معنی رودی در الاسکا

حل جدول

رودی در الاسکا

یوکن


الاسکا

نوعی نوشابه قدیمی


مردم بومی الاسکا

کلمبوس


رودی درفرانسه

رن، مارن، سون، لِر، لوار


رودی درروسیه

اوب، ولگا، لنا

آمور، یانا

اکا، اوب، لنا

لنا، ولگا

دن، لنا، ولگا، آکا

ام، اوب، لنا

اوب، لنا

ولگا

اوب، ولگا

ام

لنا، ولگا

ام، لنا

اکا

اوب

ولگا، لنا

آکا، ‌لنا

لنا


رودی در ایلام

جزمان

لغت نامه دهخدا

رودی

رودی. (اِخ) حارث بن مسلم رودی رازی، از روات است و حسین بن علی بن مرداس از وی روایت کند. (از معجم البلدان).

رودی. (اِخ) حسن بن مظفربن ابراهیم رازی رودی مکنی به ابوعلی از روات است و از ابی سهل موسی بن نصر رازی روایت دارد و ابوبکربن مقری از وی روایت کند. (از لباب الانساب).

رودی. (ص نسبی) منسوب به روده که محله ای (یا قریه ای) بوده است به ری. (از انساب سمعانی). رجوع به روده شود.


قوروقچی رودی

قوروقچی رودی. [ق ُ] (اِخ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز، سکنه ٔ آن 428 تن. آب آن از چشمه و رودخانه. محصول آن غلات، حبوب، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


آن سوی رودی

آن سوی رودی. [ی ِ] (اِخ) گروهی از مردم گیلان که میان سپیدرود و کوه نشینند. و آنان را یازده ناحیت است: خانکجال، ننک، کوتم، سراوان، پیلمان شهر، رشت، تولیم، دولاب، کهن رود، استراب، خان بلی. (حدودالعالم).


بی زاد و رودی

بی زاد و رودی. [دُ دی] (حامص مرکب) بی نسلی. بی فرزندی.


پر زاد و رودی

پر زاد و رودی. [پ ُ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی پر زاد و رود.

سخن بزرگان

رودی

بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانوهایت زندگی کنی.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

رودی در الاسکا

537

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری